سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس در دلش، دانه خردلی از تعصّب باشد، خداوند او را روز قیامت با اعراب جاهلی برانگیزد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :2
کل بازدید :8889
تعداد کل یاداشته ها : 3
103/2/15
8:23 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مجید رجبی[0]
دکترای تخصصی بیولوژی سلولی عضو هیات علمی دانشکاه ازاد شهرقدس عضوبسیج اساتید استان تهران مدیر حلقه علمی تفکر زیستی

خبر مایه

بخش دوم

خصوصیات کلی فلسفه نظری تاریخ

کشف الگو یا پارادایم در تاریخ فیلسوف نظری تاریخ سعی دارد یک ساختار، الگو یا پارادایم در تاریخ کشف شود. برای مثال دوری‌دیدن تاریخ در اکثر کتب مقدسه به‌خصوص در عهدین؛ کانت این ساختار را «نوع بشر» و هگل آن را «دولت» یا «عقل» می‌داند. تاریخ تلولوژیک (Teleologic  ) دیده می‌شود. این غایت گاه تفسیر دینی شده و گاهی غیر دینی. از آگوستین (قرن 4 م) تا بوسوئه (قرن 17 م) این غایت براساس «مشیت» (Providence  ) تحلیل می‌شود. بوسوئه: تمام آغاز و انجام حوادث براساس مشیت الهی انجام می‌گیرد.


پیدایش فکر تاریخی

فکر تاریخی در یونان از قرن 5 ق م شکل می‌گیرد. در نظر یونانی‌ها (قبل از ظهور فلسفه- 12 قرن ق م) شعر، تاریخ و فلسفه از یکدیگر قابل تفکیک نبودند. قرن 5 م آغاز این تفکیک و ظهور فلسفه و سیطره‌ی سخن فلسفی و به حاشیه‌رفتن تاریخ و سخن شعری است. آغاز فلسفه در واقع آغاز فهم مفهومی از امور و شناخت شیء به‌واسطه‌ی مفاهیم عقلی است. سپیده‌دم درک مفهومی از مسائل، از دوره‌ی تالس شروع می‌شود. البته این به‌ معنای بی‌معنایی تاریخ برای یونانیان نیست.

 هرودت و سقراط هم سقراط و هم هرودت سعی داشتند دانش مربوط به امور انسانی را کشف کنند. سقراط سعی کرد این کار را در ادبیاتی طرح کند که فلسفه شد و هرودت سعی داشت در ادبیاتی تحت عنوان تاریخ این کار را به انجام برساند. در تفکر یونانی طبیعت به ‌مانند خدایان خصلتی جاودانه دارد. آنچه زایل‌شدنی و ازبین‌رفتنی است، همانا عمل انسانی است. یونانی‌ها تمایل داشتند اعمال انسانی (قول و فعل) ضبط شود تا انسان بماند و ارزشی هم‌ارز طبیعت و خدایان بیابد. تاریخ تدارک دارویی برای این طلب بود. انسان یونانی این «باقی‌ماندن» را در پولیس/مدینه می‌دید. در واقع بقای انسان یونانی در مدینه انجام می‌شود. تأسیس فکر تاریخی با هرودت تضمینی برای بقای نوع بشر است. مواد تاریخی هرودت شاهدان عینی بوده‌اند. او می‌خواست از رأی و گمان (doxa  ) عوام، شناخت علمی (episteme  ) را بیرون بکشد و یک علم ایجاد نماید: علم تاریخ. بحث از تاریخ در یونان بحث از امکان خلود انسان است.


 سخن فلسفی

یونانیان معتقد بودند که متعلق اپیستمه باید امر کلی، ثابت و باقی باشد. از آن‌جایی‌که تاریخ با امر جزئی و گذران سروکار دارد (تاریخ، علم به عمل انسان است)، نمی‌تواند علم تلقی شود، و چون متعلق فلسفه کلیات هستند (فلسفه علم به سازوکار طبیعت/فوسیس است)، می‌تواند علم باشد. جمع بین فلسفه و تاریخ در یونان یک پارادوکس بزرگ بود. ارسطو معتقد بود که حتی شعر نیز از تاریخ شأن والاتری دارد؛ چراکه کلی‌تر از تاریخ است. به این ترتیب غلبه‌ی نگاه و سخن فلسفی، مورخان را در پولیس به حاشیه راند.
مورخ مشهور دیگری که به ‌لحاظ زمانی پس از هرودت ظهور می‌کند و علی‌الظاهر کار او را ادامه می‌دهد، تحت سیطره‌ی این نگاه غالب یونانیان به علم، حتی از واژه‌ی‌ »تاریخ» استفاده نمی‌کند. کالینگوود معتقد است که کار توسیدید تداوم کار هرودت نیست؛ چراکه او سعی داشت بر اساس اسلوب طب بقراطی تاریخ بنویسد. در واقع مشغله‌ی توسیدید نه حوادث تاریخی، که قوانین طب بود.

 


92/5/9::: 5:1 ع
نظر()
      فلسفه علم